pt 1

آخرای اکتبر بود
دوباره باده سردی وزید تهیونگ به خودش لرزید و زیرلب به آب و هوا فحش داد اونقدرام سرد نبود ولی برای کسی که تازه سرماخوردگیش داشت خوب میشد سرد بود...
سرشو بیشتر توی شالگردنش جا کردو سعی کرد تندتر راه بره و برسه به خونه‌ش همونطور که داشت راه میرفت گوشیش زنگ خورد نگاهی به اسم گوشی کردو گفت آه حتما قراره غر بزنه...
تهیونگ: سلام مامان
مامان ته: سلام پسرم
تهیونگ: کاری داشتی مامان من بیرونم
م/ت: چرا رفتی بیرون مگه نگفتم تا خوب نشدی بیرون نرو باز حالت بد میشه
تهیونگ: نمیتونستم بزارم بقیه برن سرکار و من استراحت کنم
م/ت: عزیزم تو حالت بده بقیه درک میکنن
تهیونگ: مامان نگران نباش حالم خیلی خوب شده
م/ت: دیگه کله شق بازی درنیار و بمون خونه
تهیونگ: چشممم مامان میخوام قطع کنم
م/ت: خداحافظ
تهیونگ: خداحافظ
همینکه رسید به خونه رفت داخل و چِپید توی اتاقش

پرش زمانی به وقتی که بیدار شد

گشنش شده بودو این از درد شکمش پیدا بود خب چه انتظاری دارید وقتی از صبحه چیزی نخورده بلند شدو همه‌جا رو گشت ولی ازونجایی که چیزی تو یخچال یا هرجایی که بود گشت نبود خواست بره مغازه وقتی که خریداشو کرده بودو داشت برمیگشت یکیو دید که رو زمین نشسته اول فک کرد طرف مسته
ولی انگار اینطور نبود.......
دیدگاه ها (۲)

pt 2

یعنی هیچ پولی برام نمونده هیچی اون از داداشم که هر روز ازم ب...

یه فیک جدید قراره بزارم یاع یاع یاعخب معرفی نمیزارم براتون خ...

من دیگه فیک تهیونگ و ادامه نمیدم چون شرایطا اصلا کامل نمیشه.

love Between the Tides³¹شبتهیونگرفتم بیمارستان تهیونگ: ببخشی...

love Between the Tides³⁰چند دقیقه بعد تهیونگ به سرعت رفتم سم...

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط